دوره دوم ابتدایی کلاس ششم

دوره دوم ابتدایی کلاس ششم

مطالب درسی کلاس ششم ابتدایی
دوره دوم ابتدایی کلاس ششم

دوره دوم ابتدایی کلاس ششم

مطالب درسی کلاس ششم ابتدایی

مبالغه و اغراق


مبالغه واغراق آن است که در صفت کردن وستایش ونکوهش کسی یاچیزی افراط وزیاده روی کنند،چندانکه از حدّعادت معمول بگذرد وبرای شنونده شگفت انگیز باشد.

هرگاه اغراق ومبالغه را به درجه ای رسانده باشند که در عقل وعادت،ممکن وباورکردنی نباشد،آن را« غلو »می گویند.

اغراق در لغت به معنی سخت کشیدن کمان است.اغراق ومبالغه درجاتی دارد که بعضی به عقل وعادت نزدیکتر وبعضی دورتر است.مثال:

شود کوه آهن چودریای آب                          اگر بشنود نام افراسیاب

ز سمّ ستوران درآن پهن دشت               زمین شد شش  و آسمان گشت هشت

که من از گشاد کمان روز کین              بدوزم همی آسمان بر زمین

                                                                        (فردوسی)

گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را            از نازکی آزار رساند بدنش را

                                                                    (طرب اصفهانی)

سعدی به طور نقد ادبی وتعریض گونه ای گفته است:

چه حاجت که نه کرسی آسمان                  نهی زیر پای قزل ارسلان

مگر پای عزّت برافلاک نه                  بگو روی اخلاص بر خاک نه

حافظ گوید :

هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است    دردا که این معما شرح وبیان ندارد

نمونه ی دیگر ازسعدی:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران      کز سنگ ناله خیزد وقت وداع یاران

دوچشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران    دوخواب آلوده بربودندعقل از دست یاران

 در فرهنگ اصطلاحات ادبی این صنعت این گونه تعریف شده است :

مبالغه اقسامی دارد؛ بعضی مقبول است وبعضی مردود، مبالغه مقبول از محسنات بدیعی است.مبالغه منحصر است در سه قسم تبلیغ،اغراق ،غلو

مبالغه ی مردود آن است که در بعضی اوصاف مدح وهجا وغیر آن چندان غلو کنند که ترک ادب شرعی کند

وچنانکه خاقان سروده است:

یوسف نجّار کیست نوح درود گر که بود      تازهنر دم زنندبر دراسکان او

نوح نه بس علم داشت گرپدر من بدی       قنطره بستی به علم برسرطوفان او

بعضی ها بین مبالغه واغراق وغلو فرق می گذارند ومبالغه راادعای وصف چیزی می دانند که این ادّعا عقلاً وعادتاً ممکن باشد:

به دندان رخنه در پولاد کردن       به ناخن راه در خارا بریدن

بسی برجامی آسان تر نماید     زیارمنّت دونان کشیدن

هفت خان رستم

پسرای گل من:

هفت‌خان در شاهنامهٔ فردوسی هفت مرحلهٔ دشواری بودند که رستم و اسفندیار

 طی کردند.

کیکاووس در دژی در مازندران اسیر است. رستم به نجاتش می‌رودو در راه از هفت بلا

جان سالم به در می‌برد.





خان اول: نبرد رخش با شیر بیشه :

رستم روز و شب می‌رفت و راه دو روزه را در یک روز می‌پیمود تا به دشتی رسید

 پر از «گور» بود و محل فرمانروایی شیری قدرتمند، رستم کمند انداخت، گوری گرفت، 

آتشی افروخت و شکار را بریان ساخت و خورد. «رخش» را یله کرد و خود شمشیر

 زیر سر نهاد و بخفت. پاسیازشب گذشته، شیر بیامد و «یلی» خفته و اسبی آشفته بدید. 

نخست قصد کشتن اسب کرد رخش چنان بر سر شیر کوفت که نقش زمین گردید.

 رستم از خواب برخاست، شیری مرده دید ورخش را مورد نوازش قرار داد و بدو گفت:

 «اگر تو هلاک می‌شدی من با این شمشیر و سنان و گرز گران چگونه باید تا مازندران را

می‌پیمودم. از این پس قبل از هرکاری مرا بیدار کن.» {فرمان برداری رخش}

 رستم پهلوان، این بگفت و زمانی دراز بخوابید. چون خورشید سر از کوه برآورد،

تهمتن از خواب خوش بیدار گشت و تن رخش را بسترد و زین بر آن نهاد و 

یزدان نیکی دهش را یاد کرد و آنان به ادامه راه پرداختند.

دنباله داستان در ادامه مطلب...

ادامه مطلب ...